پدر ميرزا غلامرضا اصفهانى به نام (ميرزاجان ) اهل اصفهان بود. او (تهران ) را براى سكونت و زندگى برگزيد و عازم تهران گشت و به كسب قنادى مشغول شد. ميرزاجان پس از ازدواج صاحب چندين فرزند دختر گرديد. اما او فرزند پسر هم مى خواست و براى رسيدن به مقصود خود سفرى به مشهد مقدس كرد و دست به دامان ثامن الائمه حضرت امام رضا(ع ) شد و آن حضرت را به درگاه خداوند متعال ، شفيع قرار داد، تا شايد پروردگار متعال ، از طريق لطف و كرم ، نظرى به وى نمايد و فرزند پسرى به او عنايت فرمايد. درخواست ميرزاجان مورد عنايت خداوند توانا قرار گرفت و در سال 1246 هجرى قمرى ، فرزند پسرى به اين خانواده عطا فرمود. ميرزاجان به ميمنت نام مبارك حضرت على بن موسى الرضا (ع )، نام (غلامرضا) را روى فرزندش گذاشت .
غلامرضا از ايام طفوليت ، استعداد نيرومند و فوق العاده اى از خود نشان داد و در اين زمينه به قدرى قوى بود كه در سن هفت سالگى ، قرآن مجيد را بدون كوچك ترين اشتباه تلاوت مى كرد. در همين ايام كودكى بود كه شبى مولاى متقيان حضرت على (ع ) را به خواب ديد كه غلامرضا را به نوشتن خط ترغيب و تشويق نمود.
هنگامى كه معلم غلامرضا، از خواب وى آگاه شد، او را به خطاطى تشويق كرد و غلامرضا با تلاش و كوشش بى وقفه اى ، در فراگيرى هنر خطاطى همت گماشت . او در هنر خطاطى به اندازه اى سريع و پرشتاب پيشرفت كرد كه برترى و امتياز او در اين هنر بر همگان روشن گرديد و از همان دوران كودكى ، غلامرضا به حسن خط مشهور و معروف گشت ، به طورى كه در سال 1271 هجرى قمرى ، حدود دويست نفر از شاهزادگان و مستوفى زادگان ، در كلاس آموزش هنر خطاطى غلامرضا ثبت نام كرده و آموزش ‍ مى ديدند.
ميرزا غلامرضا اصفهانى ، خط نستعليق و خط شكسته را از قلم غبار تا شش ‍ دانگ كتيبه ، در اوج مهارت و اقتدار مى نوشت . او در طول زندگى پر بركت خويش ، علاوه بر تربيت شاگردان بسيار كه بعدها همه آنها از بزرگان و صاحب نظران هنر خوشنويسى و خطاطى گرديدند، آثار گرانبهائى نيز از خود به يادگار گذاشت كه برخى از آن ها را به عنوان نمونه ذكر مى نمائيم :
1 كتيبه هاى مدرسه عالى شهيد مطهرى واقع در ميدان بهارستان تهران .
2 مناجات حضرت على (ع ).
3 گلستان سعدى .
4 رساله اصطلاحات صوفيه .
5 سياه مشق .
و بسيارى آثار ديگر از قبيل قطعه و مرقعات با ارزشى كه در موزه هاى داخل و خارج از كشور و هم چنين در مجموعه هاى خصوصى نگهدارى مى شود.
اگر صفحه هاى تاريخ را مورد مطالعه قرار دهيم . در عصر قاجار هنر خطاطى و خوشنويسى ، همچون چراغى فروزان ، در اوراق تاريخ مى درخشد. آنچه از آن دوران به يادگار مانده ، آثار و قطعات و كتيبه هائى است بسيار غنى و گرانبها كه در كنار ساير آثار هنرى گذشته ايران زمين ، در دل موزه هاى معتبر و مشهور جهان خودنمايى مى كنند و ارزش هاى هنرى ايران را در تاريخ گذشته به جهانيان مى شناسانند و در اين ميان آثار گرانبهاى ميرزا غلامرضا اصفهانى ، زينت بخش آشكارى است كه در ميان همه آثار هنرى ، مى درخشد و تاريخ گذشته ايران را از جهت هنر و خوشنويسى ، به عنوان كشورى ممتاز معرفى مى نمايد.
ميرزا غلامرضا اصفهانى علاوه بر هنر خطاطى و خوشنويسى ، از ساير جهات نيز فردى ممتاز بود. او يك روحانى با شخصيت و داراى صفات نيك و سجاياى اخلاقى ويژه اى بود، به طورى كه علاوه بر آموزش هنر خوشنويسى به شاگردانش ، آنان را فريفته اخلاقيات خوب و نيكوى خود مى نمود و شاگردانش ، مجذوب و مفتون خصائص اخلاقى وى قرار مى گرفتند و همچون مريدانى مخلص ، خصوصيات اخلاقى و رفتار نيكوى او را الگوى زندگى خود قرار مى دادند.
ميرزا غلامرضا اصفهانى در عرفان هم ، مشربى عالى داشت و در سطحى فقيرانه و درويش گونه زندگى مى كرد. او در طريقت ، مريد (حاج ميرزا على خان صفاى نائينى )عارف بزرگ و فاضل اصيل اواخر قرن سيزدهم بود.
او نسبت به نظم و نثر زبان عربى و فارسى آشنايى زيادى داشت . در ايام جوانى ، علاوه بر خوشنويسى ، پيوسته در تحصيل علم و دانش و كسب فضائل مى كوشيد. در شعر و شاعرى دستى توانا داشت و با انتخاب تخلصى تحت عنوان (غزال ) شعر مى سرود.
سرانجام ميرزا غلامرضا اصفهانى كه هنر خطاطى اسلامى او، احياگر اين سنت مهم و الگو و الهام بخش خوشنويسان بعد از او گرديد، در روز چهارم ربيع الثانى سال 1304 هجرى قمرى ، به 58 سالگى چشم از جهان فرو بست و چهره در نقاب خاك كشيد و به ديار باقى شتافت و در صفائيه شهر رى به خاك سپرده شد.

هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما. (38)
البته هنر خطاطى نستعليق ، كه از هنرهاى پر ارزش مسلمانان است و گوياى ذوق و استعداد سرشار آنان مى باشد، اكنون نيز بايد بيشتر مورد توجه واقع شود، زيرا از طرفى قرنهاست اين هنر، ظرافت و عظمت متون اسلامى را حفظ نموده ، و از طرف ديگر در جوامع متمدن ، اين هنر پيام ارزشهاى اسلامى و معنوى را، به مخاطبين خود اعلام مى دارد.